داستان طنز... :)
آقای مجری: این سشوار من کجاست!؟
بچه ها: سشوار!؟
آقای مجری: بابا سشوار...مگه نمیدونید سشوار چیه!؟ اون چیزی که باهاش سرمونو خشک میکنیم
کلاه قرمزی: حوله
...
آقای مجری: حوله نه, اونی که باد میزنه
پسرعمه: پنکه
...
آقای مجری: پنکه نه, باد شدید میزنه
ببعی: کولر
آقای مجری: ای بابا! باد میزنه, داغه
کلاه قرمزی: اطو اطو
فامیل دور: اجاق اجاق
...
آقای مجری: بابا سشوار نشنیدید تا حالا!؟
فامیل دور: یه راهنمایی میشه بکنید آقای مجری؟ تو جیب جا میشه!؟
آقای مجری: ببینید سشوار...اینیکه تو حموم بود من میزدم به سرم
بچه ها: شامپو شامپو
آقای مجری: شامپو نه
فامیل دور: شما ریف میزنید به سرتون!؟
آقای مجری: من اون سشوار و میخوام...اون سشوار کجاست!؟
فامیل دور: سشوار بعید میدونم تو خونه داشته باشیم, فوقش یه شوار که اونم اینجا نداریم.
ما تو دور یه نفر و داشتیم که یه شوار داشت بعد اون شوارش فوت کرد
یه شوار دیگه گرفت شد 2شوار...سشوار دیگه نشنیده بودیم
آقای مجری: چرا خودتونو میزنید به اون راه!؟
سشوار همونی که میگیریم سرمونو باهاش خشک میکنیم
فامیل دور: بیگودی